گاهی اوقات
مرد از زن خیلی تنها تر است...
مرد لاک ناخن نمیزند که هر وقت دلش گرفت دستش را باز کند و به ناخن هایش نگاه کند...
مرد موهایش بلند نیست که در بی کسی کوتاهش کند و لج کند با تمام دنیا ...
مرد نمی تواند اشک ریزان در اتاقش محبوس باشد باید در اوج همهمه و شلوغی گریان باشد...
مردها هم بغض میكنند بعد لبخند تقلبی میزنند و دست در جیبهایشان راه میروند ....
مرد حتی دردهایش را اشک ک نه، سنگ میکند و میچسباند ب پیشانیش...
از پیش ها بیشانی او چسبانده بودن "مرد ک گریه نمی کند "
گاهی
اوقات هــــــــم
مرد از زن خیلی تنها تر است...
مرد لاک ناخن نمیزند که هر وقت دلش گرفت دستش را باز کند و به ناخن هایش نگاه کند...
مرد موهایش بلند نیست که در بی کسی کوتاهش کند و لج کند با تمام دنیا ...
مرد نمی تواند اشک ریزان در اتاقش محبوس باشد باید در اوج همهمه و شلوغی گریان باشد...
مردها هم بغض میكنند بعد لبخند تقلبی میزنند و دست در جیبهایشان راه میروند ....
مرد حتی دردهایش را اشک ک نه، سنگ میکند و میچسباند ب پیشانیش...
از پیش ها بیشانی او چسبانده بودن "مرد ک گریه نمی کند "
گاهی
اوقات هــــــــم
میشود گفت میم مثل مَـــــــــــرد